جدول جو
جدول جو

معنی دیهیم دار - جستجوی لغت در جدول جو

دیهیم دار
(غَ رَ)
دارندۀ دیهیم. تاجدار. (ناظم الاطباء) :
بزرگان پیاده شدند از دو روی
چه دیهیم دار و چه دیهیم جوی.
فردوسی.
سوی تخت و ایوان نهادند روی
چه دیهیم دار و چه دیهیم جوی.
فردوسی.
بگفتند با شاه دیهیم دار
که شادان بزی تا بود روزگار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ رَ دَ / دِ)
سازندۀدیهیم، بادیهیم. دیهیم ور:
وز انجا سوی کاخ رفتند باز
به تخت جهاندار دیهیم ساز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ خوَرْ / خُرْ)
دارندۀیتیم. زنی شوی مرده و دارای کودکان خردسال. مؤتم
لغت نامه دهخدا
تصویری از یتیم دار
تصویر یتیم دار
دارنده یتیم
فرهنگ لغت هوشیار